بغض بی دلیل
تجربه ها و خاطرات من

سه شنبه 3 ارديبهشت 1392
ن : کامی

بغض بی دلیل

به نام خدا

گاهی ادم دلش می خواد اطرافش خلوت باشه هیچ کس دوروبرش نباشه کسی باهاش حرف نزنه امروز من همینطور بودم دلم ازهمه پر بود . برای بهتر شدن حالم رفتم سمت امامزاده از در وارد نشده بودم که بغضم ترکید بدون هیچ دلیلی گریه میکردم سرمو گذاشته بودم روی ضریح  و گریه میکردم بدون فکر به این که نگام میکنن که نکنه ریا بشه یا نه . به چیز خاصی به جز رهایی فکر نمیکردم .خدا این زنجیرارو از گردنم دربیار  . خدا دارم توی این تنهایی خفه می شم باهام حرف بزن خدا خدا چرا من حرف نمیزنی خدا.

اومدم خونه ولی حالم بهتر نشده بود.  درست موقعی که ادم حالش خوش نیست به کمی تنهایی احتیاج داره همه دور ادم جمع میشن : "چت شده؟ چرا این جوری می کنی؟
_بابا ولم کنین حالم خوبه تنهام بذارین.

امیدوارم منو ببخشن که باهاشون بدرفتری کردم داد کشیدم

خدا بسه نمی خوام لذت دنیارو
خدا کافیه تا کی می خوای نظاره گره غرق شدنم باشی
آخه من که معصوم نیستم گناه نکنم
آخهتو خودتو نشونم بده تا عاشقت بشم

 



نظرات شما عزیزان:

جوون پاک
ساعت1:43---28 فروردين 1393
این حرف دل منم هست

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: برچسب‌ها: حال بد, تنهایی , گریه,



تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جرف دل جوون 20 ساله و آدرس kami45.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.